الجراد

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
جرد (۲ بار)
ملخ. این مورد از معجزات نه گانه حضرت موسی است که در «تسع» شمرده شده از جمله ملخ آمد و مزارع و اشجارشان را خورد که نزدیک بود از هستی ساقط شوند و از جمله طوفان و سیل و قورباغه‏ها بودند که ج را پر کرده و زندگی را تنگ نمودند و شپشه و به نقل بعضی ملخ‏های کوچک و بی پر از آن جمله بود و نیز خون که گفته‏اند رنگ آبها سرخ شد و مانند خون گردید. در تورات نیز در سفر خروج باب 10 این بلاها به تفصیل ذکر شده است . نا گفته نماند به زمینی که همه چیزش خورده شده باشد و خالی مانده مجروده گویند راغب گوید: جایز است بگوئیم معنای اصلی کلمه جراد است و مجروده (ملخ خورده) و جرد الارض ار آن مشتق است و ممکن است بگوئیم ملخ را از آن جهت جراد گویند که زمین را می‏خورد و خالی می‏گذارد. از قبرها خارج می‏شوند گوئی ملخهای پراکنده‏اند. ظاهر آنست که این تشبیه زنده شدن و خروج از قبرهاست چنانکه می‏دانیم ملخ دم خود را زیر خاک می‏کند و تخم می‏گذارد بعد از چندی تخم‏ها مبدّل به کرم شده سپس تغییر شکل می‏دهند و مبدّل به پروانه و بعد ملخ می‏شوند . یکی از رفقا از یکنفر برای من نقل کرد که در محلی تخمگذاری و به وجود آمدن ملخها را نمایش میدادند، دیدم ملخهای بی شماری بیک محلّ نسبتاً وسیعی آمدند سر دم خود را زیر خاک کرده و تخم گذاری نمودند و رفتند، بعد از رفتن آنهادیدیم به تدریج کرمهائی از خاک سر بر میاورند یکی از اینجا و یکی از آنجا، در فاصله کمی تمام آن زمین پر از کرم شد، آنگاه مبدّل شدند و تمام آن محلّ پر از ملخ گردید. ذرات ابدان انسانها نیز در بهار قیامت همچون تخمهای ملخ به تدریج به انسانها نبدّل شده و زمین را پر خواهند کرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم