دانشنامه اسلامی
غلل (۱۶ بار)
«أَغلال» جمع «غل» در اصل از مادّه «غلل»، به معنای چیزی است که در وسط اشیایی قرار گرفته است; مثلاً به آب جاری که از لابلای درختان عبور می کند «غلل» می گویند (بر وزن عمل). و «غُلّ» حلقه ای بود که بر گردن یا دست ها قرار می دادند، سپس آن را با زنجیر می بستند، و از آنجا که گردن یا دست در میان آن قرار گرفته، این کلمه در مورد آن به کار رفته است. گاه غل هایی که بر گردن بوده جداگانه به زنجیر بسته می شد; و غل های بر دست، جدا بوده است. اما گاهی دست ها را در غل می کردند و به حلقه ای که بر گردن بود می بستند و شخص زندانی و اسیر را شدیداً در محدودیت فشار و شکنجه قرار می دادند. و اگر به حالت عطش، یا شدت اندوه و خشم «غله» (بر وزن قلّه) گفته می شود، آن نیز به خاطر نفوذ این حالت در درون قلب و جسم انسان است; اصولاً، مادّه «غَل» (بر وزن جَدّ) هم به معنای داخل شدن و هم داخل کردن آمده است; لذا در آمد خانه یا زراعت و مانند آن را «غَلّه» می گویند. در هر صورت گاهی طوق «غَلّ» که بر گردن گذارده می شد تا چانه ادامه پیدا می کرد و سر را به بالا نگه می داشت; و در حالی که اسیر و زندانی فوق العاده از این جهت شکنجه می دید، از مشاهده اطراف خود باز می ماند. و اگر به خیانت «غلول» و به حرارت ناشی از تشنگی «غلیل» می گویند، به خاطر نفوذ تدریجی آنها در درون انسان است.
(به ضم غین) طوقی که بر گردن زنند. در مجمع آمده: «اَلْغُلُّ: طَوْقٌ یَدْخُلُ فِی الْعُنُقِ لِلذُلِّ وَالْاَلَمِ» یعنی: طوقی که برای ذلت و شکنجه به گردن نهند. در قاموس و اقرب آمده طوقی است که به گردن یا به دست نهند راغب گوید: غل مختص است به آنچه با آن میبندند و اعضاء در وسط آن قرار میگیرد ولی این با قرآن چندان سازگار نیست که قرآن اغلال را اغلب درباره گردنها به کار برده . . درباره فرق سلسله و غل رجوع شود به «ذرع» و «سلسله». . او را بگیرید و مغلول کنید سپس به آتش اندازید. غلول (بر وزن علوم): خیانت «غَلَّ الرَّجُلُ غُلُولاً: خان» طبرسی رحمهاللَّه ذیل آیه 161 بقره فرموده: اصل غلول از غلل است و آن به معنی ورود آب به میان درخت است، خیانت را از آن غلول گویند که به طور مخفی و غیر حلال به ملک وارد میشود . هیچ پیامبری را نرسد که خیانت کند. آیه شریفه در زیر بررسی خواهد شد. غِلّ به کسر غین و غلیل: عداوت و کینه. مجمع در وجه تسمیه آن گفته که: در سینه میگردد مثل آب در میان درختان. . در دلهای ما برای مؤمنان کینه قرار مده. اینک چند آیه را بررسی میکنیم: 1- . حاشا که پیغمبری خیانت کند حال آنکه هر که خیانت کند روز قیامت خیانت خویش را به همراه آورد (و خدا را با آن خیانت ملاقات کند) سپس به هر کس آنچه کرده تمام داده شود و آنان مظلوم نشوند. به نظر میآید که بعضی به رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» نسبت خیانت دادهاند و آیه در جواب آن آمده و یا برای دفع توهم خیانت است ملاحظه آیات ماقبل نشان میدهد که این توهم درباره ارسال مردم به جنگ و کشته شدن آنها به وجود آمده و آیه در جواب فرماید: پیامبر به کسی خیانت نمیکند و شهادت به نفع شماست نه اینکه به شما خیانتی شده باشد. به هر حال آیه صریح است در عدم خیانت پیامبران مطلقا، خواه خیانت به خدا باشد در ادای وحی و یا خیانت به دیگران باشد و نیز صریح است که شخص همراه خیانت خویش در حساب حاضر خواهد شد. در مجمع ذیل آیه روایت شده که آن حضرت فرمود:آگاه باشید کسی شتری را به خیانت نبرد که آن را روز قیامت در کول خویش کشد و آن فریاد میکشد. آگاه باشید کسی اسبی را به خیانت نبرد که آن را روز قیامت در پشت خویش کشد و آن شیهه میزند خائن میگوید:یا محمد یا محمد،میگویم در دنیا بتو گفتم اکنون کاری از من ساخته نیست«لااَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهشَیْئاً». 2- .یهود گفتند:دست خدا بسته است دستشان بسته باد و در مقابل قول خود ملعون شدند بلکه هردو دست خدا باز است هرطور که خواست انفاق کند از جمله «یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ »به دست میآید که یهود این سخن را در باره انفاق گفتهاند لذابه نظر میآید چون شنیدند که خدافرماید . گفتند:حالا که از بندگان قرض میخواهد پس دستش بسته است چیزی نمیتواند مثل . المیزان و المناراین احتمال را میپسندند. ولی این در صورتی است که یهود این قول را پس از شنیدن «وَاَقْرِضُوااللَّه» و نحو آن گفته باشند،اما ظهور آیه در آن است که یهود این قول را از اول داشتهاند مثل . . پس در این صورت مراد یهود مسئلهای جبر مانند است و آن اینکه: خداوند از اول تقدیر هر کار را کرده دیگر کاری برای خدا باقی نمانده پس خدا مغلول الید است در تفسیر عیاشی از حماد از امام صادق«علیه السلام» منقول است که: یهود از«یَدُاللَّهِمَغْلُولَةٌ» مرادشان آن است که خدا از کائنات فارغ شده «یَعْنُونَ اَنَّهُ قَدْفَرَغَ مِمّا هُوَکائِنٌ لُعِنُوا بِما قالُوا قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَّلَ «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ» همچنین است روایت شعیب بن یعقوب از آن حضرت. در این صورت منظور از «یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ» مبسوط الید بودن خدا در مطلق کارها است مثل . احتمال دیگر آن است که مراد یهود از «یَدُاللَّهِ مَغْلُولَةٌ» بخل باشد که میدیدند عدهای فقیر میشوند بعضی سالها قحطی پیش میآید گفتند: خدا بخیل است و نمیخواهد روزی بدهد چنانکه مراد از . نیز بخل است این احتمال با «یُنْفِقُ کَیْفَ یَشاءُ» بهتر میسازد. 3- . آیه در وصف حضرت رسول «صلی اللَّه علیه و آله» است که در تورات ذکر شده مراد از «اصر» تکالیف شاقی است که در بنی اسرائیل بود و ظاهراً منظور از اغلال سنن و رسومات ناهنجار باشد که گریبانگیر آنها شده بود. 4- . یعنی آنچه از حقد وکینه در قلوبشان بود کندهایم، آیه روشن میکند که قلوب اهل بهشت از عواطف منفی پاک خواهد بود. اللهم اجعلنا منهم بحق محمد و اله صلواتک علیهم اجمعین.