اخو

لغت نامه دهخدا

اخو. [ اَ ] ( ع اِ ) حالت رفعی اخ. برادر. برادر نسبی. || دوست. همنشین. ج ، اخون ، آخاء، اِخوان ، اُخوان ، اِخوة، اُخوة، اُخُوّ، اُخوّة.
اخو. [ اُ خ ُوو ] ( ع اِ ) ج ِ اَخ ، اَخ .
اخو. [ اِ خ ُ ] ( اِخ ) نام پری ایست در اساطیر قدیمه یونانی. || ( یونانی ، اِ ) انعکاس صدا بزبان یونانی. ( قاموس الاعلام ).

فرهنگ فارسی

نام پری است از اساطیر قدیمه یونانی

دانشنامه عمومی

آخو. آخو ( به آلمانی: Achau ) یک منطقهٔ مسکونی در اتریش است که در ناحیه مودلینگ واقع شده است. آخو ۳٬۳۴۰ نفر جمعیت دارد.
آخو (کانتابریا). آخو ( به اسپانیایی: Ajo ) یک منطقه مسکونی در اسپانیا است که در Bareyo واقع شده است. آخو ۱٬۵۴۹ نفر جمعیت دارد و ۴۶ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
اخو یا اِکو ( به یونانی: Ἠχώ ) ( به انگلیسی: Echo ) ، از الهه گان کوه هلیکون.
بسیار پر حرف بود و با پرحرفی خود هرا را سرگرم می کرد تا زئوس به عشق بازی هایش بپردازد. هرا کاری کرد تا او نتواند حرف بزند و فقط انتهای کلمات دیگران را تکرار کند. عاشق جوان مغروری به نام نارکیسوس شد و چون در این راه ناکام ماند، تحلیل رفت و از او جز صدایش باقی نماند.

دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:اکو

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۹۶(بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم