الزامات

لغت نامه دهخدا

الزامات. [ اِ ]( ع اِ ) ج ِ اِلزام یا اِلزامَه. چیرگیها در سخن و متعهد کردن. رجوع به الزام و فرهنگ ناظم الاطباء شود.

فرهنگ فارسی

جمع الزام
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال تماس فال تماس فال سنجش فال سنجش فال فنجان فال فنجان