اصبر

لغت نامه دهخدا

اصبر. [ اَ ب َ ] ( ع ن تف ) شکیباتر. صابرتر. بردبارتر. || مجازاً، تواناتر. بابقاتر. بادوام تر. دلیرتر: و صارد اثقل و اصبر علی النار منه. ( ابن البیطار ).
- امثال :
اصبر من الارض .
اصبر من الود علی الذل .
اصبر من جذل الطعان .
اصبر من حجی .
اصبر من حمار.
اصبر من قضیب .
الذهب ابقی الجواهر علی الدفن و اصبرها علی الماء. ( میدانی ).
هو اصبر علی السواف من ثالثةالاثافی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
صبر (۱۰۳ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم