اوزون

لغت نامه دهخدا

اوزون. [ اَ / اُو ] ( ص ) افزون. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( برهان ).
اوزون. [ اِ وَزْ زو ] ( ع اِ ) ج ِ اِوَزّ. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( مهذب الاسماء ). رجوع به اِوَزّ شود.
اوزون. [ اُ زُن ْ ] ( فرانسوی ،اِ ) شکل دگروار اکسیژن با فرمول شیمیایی O3 ( هر مولکول آن سه اتم اکسیژن دارد ). گازی است آبی رنگ ، بی ثبات و با بوی نافذ. اثر آن از اکسیژن شدیدتر است. یک برابرونیم از اکسیژن سنگین تر است. در تخلیه برق در اکسیژن تشکیل می شود. پس از رعد و برق در هوا موجود است. بعنوان رنگ زدا و برای تصفیه آب و هوا بکار میرود. ( دایرةالمعارف فارسی ).

فرهنگ عمید

= ازن

فرهنگ فارسی

جمع اوز

دانشنامه عمومی

اوزون (ازبکستان). اوزون ( به ازبکی: Uzun ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در شهرستان اوزون واقع شده است. اوزون ۱۱٬۶۲۰ نفر جمعیت دارد.
اوزون (رومی). اوزون جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ جلال الدین رومی ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۶۴۹۸ است.
اوزون (کمون). اوزون ( به فرانسوی: Auzon ) یک کمون در فرانسه است که در canton of Auzon واقع شده است. اوزون ۱۶٫۹۶ کیلومتر مربع مساحت دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم