لغت نامه دهخدا
تا به مذاق انس و جان ندْهد و ناورد جهان
نکهت گل ز انگدان لذت می ز آمله.فلکی شروانی ( از انجمن آرا ).- بیخ انگدان ؛ اباض. ( یادداشت مؤلف ).
|| نسناس را گویند یعنی دیومردم ، و آن جانوری باشد وحشی شبیه به آدمی. ( برهان قاطع ) ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). || در مؤیدالفضلاء به معنی بسباس آمده است که بهندی جاوتری می گویند.( برهان قاطع ). و رجوع به انجدان و آنندراج شود.