ارهان

لغت نامه دهخدا

ارهان. [ اِ ] ( ع مص ) گرو کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). بگرو نهادن. ( کنزاللغات ). || گرو بستن با کسی فرزند خود را: ارهن ولده به. ( منتهی الارب ). || سلف دادن در چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). بها پیش دادن. ( منتهی الارب ). پیشی خواستن. ( کنز اللغات ). || دایم شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). ثابت ودائم داشتن چیزی را ( چنانکه طعام و شراب ). || سست گردانیدن. ( منتهی الارب ). || ارهان در سلعه ؛ گران کردن متاع را. ( منتهی الارب ). || گران خریدن. ( آنندراج ). || در تهلکه انداختن. ( آنندراج ) ( کنز اللغات ). || ارهان میت ؛ درآوردن مرده در گور. ( منتهی الارب ). || اَرْهَن َ فلاناً ثوبه ؛ دفع کرد جامه را بسوی وی. ( منتهی الارب )؛ دفعه الیه لیرهنه. ( تاج العروس ).

فرهنگ فارسی

بگرو نهادن

فرهنگ اسم ها

اسم: آرهان (پسر) (ترکی) (تلفظ: arhan) (فارسی: آرهان) (انگلیسی: arhan)
معنی: پادشاه پاک و درستکار

دانشنامه عمومی

ارهان، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ابهر در استان زنجان ایران است.
این روستا در دهستان صائین قلعه قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱٬۰۷۷ نفر ( ۲۳۸خانوار ) بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال ای چینگ فال ای چینگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال چای فال چای