باد کلاه

لغت نامه دهخدا

بادکلاه. [ ک ُ یا دِ ک ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) غرور، مثل باد بروت و باد گیسو :
گرچه آتش سرم و بادکلاه
نه پی تاجوری خواهم داشت.خاقانی.من که آتش سرم و بادکلاه
خاک درگاه توام آبخور است.خاقانی.رجوع به بادکلاهی شود.

فرهنگ فارسی

غرور
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال فنجان فال فنجان فال زندگی فال زندگی فال سنجش فال سنجش