ایشه

لغت نامه دهخدا

( آیشه ) آیشه. [ ی ِ ش َ / ش ِ ] ( ص ) آیشتنه. آیشنه. چاپلوس. جاسوس. ( برهان ) .
ایشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) بیشه و جنگل. ( برهان ) ( شرفنامه منیری ) ( آنندراج ). || جاسوس. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( جهانگیری ) ( مؤید الفضلاء ). جاسوس کردار :
در کوی تو چو ایشه همی کردمی نگاه
دزدیده تا مگرت ببینم به بام در.شهید.و رجوع به ابیشه شود.
|| چاپلوس. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( جهانگیری ) ( مؤید الفضلا ). رجوع به آیشه شود.

فرهنگ عمید

جاسوس، خبرکش.

فرهنگ فارسی

بیشه و جنگل
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم