اسم جمالالدین به معنای زیبایی و نیکویی در دین است. این نام به افرادی اشاره دارد که نه تنها در ظاهر خود زیبایی دارند، بلکه در درون و اعتقادات دینیشان نیز نیکو هستند. در تاریخ، شخصیتهای معروفی با این نام وجود دارند که هر یک در زمان خود تأثیرگذار بودهاند. از جمله این شخصیتها میتوان به جمالالدین اسدآبادی اشاره کرد که یک اندیشمند و روشنفکر مسلمان در قرن نوزدهم میلادی بود. او با نام افغانی شناخته میشود و در کشورهای مختلفی مانند کابل، استانبول و قاهره به ترویج اندیشههای خود پرداخت. دیگر شخصیت مهم با این نام، جمالالدین اصفهانی است، که شاعری ایرانی در قرن ششم هجری به شمار میرود و آثارش هنوز مورد توجه قرار دارد. همچنین، جمالالدین اینجو، ادیب و فرهنگنویسی از تبار ایرانی در هند است که اثر مهمی به نام فرهنگ جهانگیری نوشته است. این افراد نه تنها نمایانگر زیبایی در نام خود هستند، بلکه نشاندهنده تأثیر عمیق فرهنگ و دین در تاریخ بشری نیز میباشند.
جمال الدین
لغت نامه دهخدا
جمال الدین. [ ج َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان القورات بخش حومه شهرستان بیرجند واقع در 30هزارگزی باختر. موقع جغرافیائی آن جلگه و هوای آن معتدل است.سکنه آن 11 تن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
جمال الدین. [ ج َ لُدْ دی ] ( اِخ ) لقب نظامی گنجوی شاعر معروف. رجوع به نظامی در همین لغت نامه شود.
جمال الدین. [ ج َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابراهیم بن علی بن یوسف فیروزآبادی شیرازی معروف به ابواسحاق. رجوع به ابواسحاق شیرازی جمال الدین در همین لغت نامه شود.
جمال الدین. [ ج َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابن الحاجب امام مالکیه. وی در ایام المستعصم درگذشت. ( تاریخ الخلفا ص 316 ).
جمال الدین. [ ج َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابن حسام بهددانی ( بداونی ) از رجال مشهور و شاعران دوره شمس الدین محمدبن ملک غیاث الدین محمد بود. ( حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 379 ).
جمال الدین. [ ج َ لُدْ دی ]( اِخ ) ابن قیمار از وزیران سلاجقه در دولت مغیث الدین و غیاث الدین سلجوقی است. رجوع به حبیب السیر شود.
جمال الدین. [ ج َ لُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالحسن علی بن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد شیبانی معروف به ابن القفطی. رجوع به ابن القفطی ابوالحسن در همین لغت نامه شود.
فرهنگ فارسی
یوسف عزیز یازدهمین از ممالیک برجی است که بسال ۸۴۲ ق. بحکومت رسید.
فرهنگ اسم ها
اسم: جمال الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: jamāloddin) (فارسی: جمالالدين) (انگلیسی: jamaloddin)
معنی: زیبایی دین، زیبایی در دین، نیکویی در دین، آن که در چهره اش زیبایی دین نهفته است، ( اَعلام ) ) جمال الدین اسدآبادی: [حدود، قمری] اندیشمند ترقی خواه مسلمان همدانی یا کابلی، معروف به افغانی، که زمانی در کابل، استانبول و قاهره به تبلیغ اندیشه های خویش پرداخت، ) جمال الدین اصفهانی: ( محمّد ابن عبدالرّزاق ) شاعر ایرانی قرن هجری، ) جمال الدین اینجو: ( حسین ابن فخرالدین شیرازی ) ادیب و فرهنگ نویس ایرانی تبار هند، مؤلف فرهنگ جهانگیری [قرن هجری]