اوراک

لغت نامه دهخدا

اوراک. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ وَرْک. رجوع به ورک شود. || ج ِ وَرِک. ( اقرب الموارد )( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ): فینفع من وجع الظهر و الاوراک و المفاصل. ( ابن البیطار ). رجوع به ورک شود.

فرهنگ فارسی

جمع ورک
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ