انتظار کشیدن

لغت نامه دهخدا

انتظار کشیدن. [ اِ ت ِ ک َ/ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) نگران بودن و پرمور داشتن و چشم براه داشتن. ( ناظم الاطباء ) :
ساقی خوش است در رمضان باده سحور
می در پیاله ریز و مکش انتظار صبح.باقر کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نگران بودن و پر مور داشتن و چشم به راه بودن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم