افسون مسیحا

لغت نامه دهخدا

افسون مسیحا. [ اَ ن ِ م َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از احیای موتی و استعمال آن بجای اعجاز از شوخیهای شعر است. ( از بهار عجم ) ( آنندراج ) :
با آن لب جان بخش اسیری که تو دانی
افسانه افسون مسیحا نتوان گفت.اسیری لاهیجی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کنایه از احیای موتی و استعمال آن بجای اعجاز از شوخیهای شعر است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم