افتحار

لغت نامه دهخدا

افتحار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ازخود کردن کاری را. || از خود آوردن سخن ورأی را و پیروی ناکردن در آن کسی را. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). کلام و رأی بنظر خود آوردن و در آن از کسی پیروی نکردن. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

از خود کردن کاری
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال جذب فال جذب فال چای فال چای