اخلق

لغت نامه دهخدا

اخلق. [ اَ ل َ ] ( ع ص ) خوش خلق. || فقیر. || هموار. ساده و همواره. املس. نسوکرده. ( زوزنی ): حجر اخلق ؛ سنگ املس. || مصمت. || ( ن تف ) نعت تفضیلی از خلیق. سزاوارتر. اجدر. احری. اولی. اَقمن. الیق. بسزاتر. برازنده تر. برازاتر. درخورتر. زیباتر. اَحق. زیبنده تر. اصلح. || نعت تفضیلی از خلوقة و خلق. کهنه تر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَخْلُقُ: خلق می کنم
ریشه کلمه:
خلق (۲۶۱ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال زندگی فال زندگی فال پی ام سی فال پی ام سی فال مکعب فال مکعب فال میلادی فال میلادی