ابون

لغت نامه دهخدا

ابون. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ اَب. ( منتهی الارب ).
ابون. [ اَ ] ( اِ ) راسن. زنجبیل شامی.
ابون. [ اَ ] ( اِخ ) ( دیر... ) یا دیر انبون. دیریست در جزیره و نزدیک آن گوری کلان و گویند قبر نوح نبی است.

فرهنگ فارسی

دیریست در جزیره و نزدیک آن گوری کلان و گویند که قبر نوح نبی در آنجاست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال نخود فال نخود فال کارت فال کارت فال ای چینگ فال ای چینگ