نحسین. [ ن َ س َ ] ( اِخ ) به صیغه تثنیه ، کنایه از زحل و مریخ است : تا سعادت بخش انجم بخت اوست حال نحسین را مبدل کرده اند.خاقانی.تا آسمان زمین تو گشت از غم و دریغ چون مشتری میانه نحسین مجاورم.خاقانی.- نحسین فلک ؛ زحل و مریخ. ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات ). کنایه از ستاره مریخ که نحس اصغر است و ستاره زحل که نحس اکبر.
فرهنگ فارسی
یا نحسان . زحل و مریخ را گویند . ( صفت ) تثنیه نحس درحالت نصبی وجری ( در فارسی مراعات این قاعده نکنند ): ۱ - دونحس . ۲ - زحل ومریخ : تا آسمان زمین توگشت ازغم ودریغ چون مشتری میانه نحسین مجاورم . ( خاقانی لغ. ) یانحسین فلک .زحل ومریخ .