دانشنامه عمومی
فلسفه حقوق را می توان به دو دسته بندی اصلی «فلسفه حقوق تحلیلی» و «فلسفه حقوق هنجاری» تقسیم کرد. در فلسفه حقوق تحلیلی، تلاش بر آن است که با شناسایی ویژگی های اساسی حقوق، مشخص شود که چه چیزی حقوق هست و چه چیزی حقوق نیست. فلسفه حقوق هنجاری در مورد هنجارهای غیرحقوقی که حقوق را می سازند و هنجارهای حقوقی که به وسیله حقوق ایجاد می شوند و به اعمال انسان جهت می دهند تحقیق می کند.
فلسفه حقوق قدمتی به اندازه خود حقوق دارد و از وقتی که قواعد حقوقی به منزله اموری مقدس و لازم الاجرا درآمدند، بحث در مورد فلسفه و مبنای ارزش این قواعد، تبیین ماهیت قانون و معرفی ویژگی های مختلف نظام های حقوقی آغاز شد. اختلاف نظر در این زمینه باعث ایجاد مکاتب مختلفی شده است، همچون نظریه حقوق طبیعی و نظریات تحققی ( پوزیتویستی ) که دو مکتب کلاسیک فلسفه حقوق هستند. پیروان حقوق طبیعی معتقدند حقوق و قوانین، برگرفته از عقل و طبیعت است و اعتبار آن ناشی از همین است اما در مکاتب تحققی که خود به شاخه های مختلفی تقسیم می شوند اعتبار قوانین ناشی از اراده قانون گذاری است که آن ها را وضع کرده و چیزی به نام حقوق طبیعی وجود ندارد.
فلسفه حقوق تحلیلی در پی آن است که با استفاده از ابزارهای تحلیل فلسفی، توضیحی کلی از ماهیت حقوق به دست بدهد. کلی بودن توضیح به این معناست که ویژگی های جهانی و سراسری حقوق که در همه زمان ها و مکان ها پابرجا هستند مورد توجه قرار می گیرد. توجه حقوقدانان به این نکته است که حقوق در یک مسئله خاص و در یک دادرسی خاص چه حکمی دارد در حالی که فیلسوف حقوق می خواهد ویژگی های حقوقی مشترک در فرهنگ ها، زمان ها و مکان های مختلف را بررسی و مطالعه کند.
تا کنون چندین مکتب فکری در مورد ماهیت حقوق شکل گرفته اند که اثرگذارترین آنها عبارتند از: نظریه حقوق طبیعی، پوزیتیویسم حقوقی، رئالیسم حقوقی و تفسیرگرایی حقوقی.