لغت نامه دهخدا
درمهای گنجی بر آن کشت زار
بریزند پیش خداوندگار.فردوسی.به درگاه ایوانش بنشاندی
درمهای گنجی برافشاندی.فردوسی.سخن سنج و دینار گنجی مسنج
که بر دانشی مرد خوار است گنج.فردوسی.و رجوع به فهرست ولف شود.
گنجی. [ گ َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سراجو از بخش مرکزی شهرستان مراغه که در 34هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 13هزارگزی جنوب راه شوسه مراغه به سراسکند واقع شده است. هوای آن معتدل مالاریایی و سکنه اش 102 تن است. آب آن از رودخانه ٔلیلان و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، نخود و کرچک و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).