لغت نامه دهخدا
فروان. [ ف َرْ] ( اِخ ) شهری است در حدود غزنه و آن معرب است و فارسیان پروان گویند. ( یادداشت بخط مؤلف ). شهرکی است نزدیک غزنه. ( از معجم البلدان ). رجوع به پروان شود.
فروان. [ ] ( اِخ ) دهی است جزو دهستان ارادان بخش گرمسار شهرستان دماوند، واقع در 15هزارگزی خاور مرکزی بخش ، کنار راه آهن شاهرود. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل و دارای 596 تن سکنه. از رودخانه حبله رود مشروب میشود. محصولاتش : غلات ، پنبه ، بنشن و لبنیات است. اهالی به کشاورزی و گله داری و قالیچه ، گلیم و جاجیم بافی گذران میکنند. مزرعه رمضان قره جزء این ده است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ).