فریر

لغت نامه دهخدا

فریر. [ ف َ ] ( اِ ) گیاهی است بغایت خوشبو وتفریج دل کند و بدان تداوی نمایند و آن را گاوزبان گویند و به عربی لسان الثور خوانند. ( برهان ). مصحف فریز است. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به فریز شود.
فریر. [ ف َ ] ( ع اِ ) بره میش و گاوساله دشتی یا بره یا بره نر. ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بره میش و گاوساله دشتی یا بره یا بره نر .

فرهنگ اسم ها

اسم: فریر (دختر) (فارسی) (تلفظ: farir) (فارسی: فریر) (انگلیسی: farir)
معنی: گیاهی خوشبو

دانشنامه عمومی

فریر (بلژیک). شهر فریر ( به فرانسوی: Ferrières ) در شهرستان اویی در استان لیئژ در منطقه فدرال والوون در کشور بلژیک واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال عشق فال عشق