لغت نامه دهخدا
فغان زین چرخ کز نیرنگ سازی
گهی شیشه کند گه شیشه بازی.نظامی.شد از چشم فلک نیرنگ سازی
گشاد ابروی ها در دلنوازی.نظامی.به یک شعبده بست بازیش را
تبه کرد نیرنگ سازیش را.نظامی.- نیرنگ سازی کردن ؛ گربزی و محتالی کردن. حیله گری کردن. غدر کردن :
به ماری چو من مهره بازی مکن
نبرد آر و نیرنگ سازی مکن.نظامی.