فریکسوس

لغت نامه دهخدا

فریکسوس. [ فْری / ف ِ ] ( اِخ ) دو پسر آقامس از پادشاهان بئوسیا ( فوستل دوکولانژ ). پدرش میخواست او را در راه رب النوع قربانی کند ولی زئوس قوچ بالداری را فرستاد او را نجات داد. ( از فرهنگ اساطیر یونان و رم اثر پیر گریمال ترجمه بهمنش به اختصار ).

دانشنامه عمومی

فریکسوس ( به یونانی: Φρίξος ) در اسطوره های یونان، پسر آتاماس و نفله است.
آتاماس بعد از این که نفله جدا شد، با اینو، دختر کادموس ازدواج کرد. زمانی که سرزمین شان دچار قحطی شد، آتاماس با تحریک اینو تصمیم به قربانی کردن فریکسوس و هله گرفت. اما درست زمانی که قصد این کار را داشت، قوچی جادویی ظاهر شد که یکی از خدایان ( هرمس یا زئوس ) به خواست نفله برای کمک فرستاده بودند. این قوچ حرف می زد و پشم های زرین داشت. به دستور قوچ، فریکسوس و هله بر پشت او سوار شدند و قوچ پرواز کرد. هله در راه در دریا افتاد اما فریکسوس به سلامت به کولخیس، نزد آئیتس رسید.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم