فرستوه

لغت نامه دهخدا

فرستوه. [ ف ُ رِ ] ( اِخ ) پادشاه شهر فغنشور و آن شهری است از ملک چین و مردم آنجا بسیار جمیل و خوش صورت می باشند. ( برهان ) :
فرستوه شاه فغنشور بود
کز اختر به شاهیش منشور بود.اسدی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم