لغت نامه دهخدا
چهل چشمه. [ چ ِ هَِ چ َ م َ ] ( اِخ ) کوهی است در مغرب کردستان به ارتفاع 4000متر. ( یادداشت مؤلف ).
چهل چشمه. [ چ ِ هَِ چ َ م َ ] ( اِخ ) در تویسرکان چشمه ساری است که در دامنه کوه کوبره و بالای کشانی واقع است. از این چشمه ها آب سرازیر میشود و رود بسیار عظیمی تشکیل میدهد که از زیر آبادی کشانی جاری میشود و اراضی این آبادی را مشروب میکند و از آنجا سرازیر میشود بسنجوران و از آنجا به آرزوج و کم کم زیادتی آن بجائی میرسد که عبور از آن رود دشوار میگردد. این کوه از حیث آب و هوا بسیار خوب است و متصل به کوه الوند میباشد. رود حاصل از این کوه که موسوم به کرزان است بعد از آنکه چند آبادی را مشروب کرد به صحرای خزل رسیده به رود گاماسب میریزد. ( مرآت البلدان ج 3044 ).
چهل چشمه. [ چ ِ هَِ چ َ م َ ] ( اِخ ) اسم یکی از قرای حومه شیراز است. ( مرآت البلدان ج 4 ص 303 ).
چهل چشمه. [ چ ِ هَِ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از بخش مینودشت شهرستان گرگان. در 12 هزارگزی جنوب خاوری مینودشت واقع است ، 50 تن سکنه دارد. محصولش غلات و ابریشم ، شغل اهالی زراعت است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
چهل چشمه. [ چ ِ هَِ چ َم َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. در 64هزارگزی خاور فهلیان و خاور کوه طویله واقع است ، 191 تن سکنه دارد، از چشمه آبیاری میشود محصولش غلات و حبوبات و شغل اهالی کشاورزی و قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).
چهل چشمه. [ چ ِ هَِ چ َ م َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن. در 45هزارگزی جنوب خاور آخوره و 6هزار گزی راه کوهرنگ واقع است ، 447 تن سکنه دارد. از رودخانه و چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ).