ناصبوری. [ ص َ ] ( حامص مرکب ) بیقراری. بی صبری. ناشکیبی. ناشکیبائی. بی طاقتی. بی تابی. جزع و فزع : گر تو به هر مدیحی چندین تپید خواهی نهمار ناصبوری نهمار بی قراری.منوچهری.چندان بطریق ناصبوری نالید ز درد و داغ دوری.نظامی.بباید ساختن با داغ دوری که عیب است از بزرگان ناصبوری.نظامی.رجوع به ناصبور شود.