لغت نامه دهخدا
قرخ بلاغ.[ ق ِ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان واقع در 24000 گزی باختر قصبه کبودرآهنگ و 3000 گزی باختر پیرانبار. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور سردسیر است. سکنه آن 255 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات ، لبنیات ، انگور، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی است. راه مالرو دارد، تابستان از پیرانبار اتومبیل میتوان برد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
قرخ بلاغ. [ ق ِ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان مشکین باختری بخش مرکزی شهرستان خیاو واقع در 18000 گزی جنوب باختری خیاو و 18000 گزی شوسه ٔخیاو به اهر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی ، معتدل و سکنه آن 53 تن است. آب آن از چشمه و رود گرگری و محصول آن غلات ، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قرخ بلاغ. [ ق ِ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان اهر واقع در 15500 گزی باختر اهر و 2500 گزی شوسه تبریز. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل و سکنه آن 134 تن است. آب آن از رودخانه اهرچای و چشمه. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنجا گلیم بافی است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قرخ بلاغ. [ ق ِ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان کوراَئیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع در 25 هزارگزی جنوب اردبیل و 20 هزارگزی شوسه تبریز به اردبیل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل و سکنه آن 136 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قرخ بلاغ. [ ق ِ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان خروسلو از بخش گرمی شهرستان اردبیل واقع در 34 هزارگزی باختر گرمی و 17 هزارگزی گرمی به اردبیل. موقع جغرافیایی آن جلگه گرمسیر است سکنه آن 165 تن است. آب آن از چشمه و رودخانه درآورد و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).
قرخ بلاغ. [ ق ِ ب ُ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری سراب و 14 هزارگزی شوسه سراب به اردبیل. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و معتدل و سکنه آن 226 تن است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و محصول دامی و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).