لغت نامه دهخدا
سپاهی به کردار کوه گران
همیرفت گستاخ تا نهروان.فردوسی.لشکرگاه هرثمه بر نهروان بود بر دو فرسنگی از دروازه بغداد. ( ترجمه تاریخ طبری ص 513 ). کوچ کرد تا آب نهروان و از آن جانب بهرام چوبین فرود آمد. ( فارسنامه ابن بلخی ص 100 ).
گرد سپهت به نهرواله
سهم تو به نهروان ببینم.خاقانی.برای شرح جنگ نهروان رجوع به تاریخ طبری و الکامل ابن اثیر و مجمل ص 77 و 237 و غیره و خاندان نوبختی ص 31 و حبیب السیر ج 1 ص 175 تا 203 و نزهةالقلوب ج 3 شود.
نهروان. [ ن َ رَ ] ( اِخ ) دهی است جزء دهستان سجاس رود بخش قیدار شهرستان زنجان. در 12 هزارگزی شمال غربی قیدار در دامنه سردسیری واقع است و 409 تن سکنه دارد.آبش از قنات و محصول عمده اش غلات و شغل مردمش زراعت و قالیچه بافی است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).