نیب

لغت نامه دهخدا

نیب. [ ن َ ] ( ع مص ) بر دندان کسی زدن. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || رسیدن دندان کسی را. ( منتهی الارب ).
نیب. ( ع ص ، اِ ) جمع ناب به معنی ماده شتر کلانسال است. رجوع به ناب شود. || جمع انیب به معنی غلیظالناب است.( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). رجوع به انیب شود.
نیب. ( اِ ) حرفی که گاه بر بعضی کلمات می افزایند بدون آنکه در معنی آنها تغییری آورد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

حرفی که گاه بر بعضی کلمات می افزایند بدون آنکه در معنی آنها تغییری آورد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم