نگاه انداختن

لغت نامه دهخدا

نگاه انداختن. [ ن ِ اَ ت َ ] ( مص مرکب ) نظر انداختن. نظر کردن. عنایت و التفات کردن :
مکن چو شمع به یک خانه نور خود را صرف
چو آفتاب به هر روزنی نگاه انداز.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

نظر انداختن . نظر کردن . عنایت و التفات کردن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال شمع فال شمع فال زندگی فال زندگی