لغت نامه دهخدا نمک بار. [ ن َ م َ ] ( نف مرکب ) نمک ریز. نمک افشان. که نمک فروریزد.- نمک بار شدن ؛ گریان شدن. اشک فروریختن. نمک انگیز شدن : چو ابر از شوربختی شد نمک باردل از شیرین شورانگیز بردار.نظامی.