نطعی

لغت نامه دهخدا

نطعی. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ ) تنبان چرمی که پهلوانان در وقت کشتی گرفتن می پوشند و آن را تکه نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). تنبان چرمی که استاد کشتی گیران پوشند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). مدتها آن [ چرم ] را در روغن خیسانیده باشند و تنبان از آن سازند و چون گویند فلان نطعپوش است مراد آن باشد که در کشتی سرآمد پهلوانان است.( از آنندراج ). || چرمی که بر آن کشتی گیرند و این از آن جهت [ است ] که بر زمین پا قایم شود و بر چرم البته می لغزد و از پیش میرود و حریف را بر نطعی زود از پا درمی آورند. ( آنندراج نقل از قول میرزا صادق علی خان ). || پوستی که زیر پای اسب خاصه سواری پادشاهان گسترند از جهت امتیاز آن از اسبان دیگر. ( آنندراج از مصطلاحات الشعراء ) :
شاید که بهر جلوه شبرنگش آسمان
گسترده است نطعی گوهرفشان برف.سعیدای اشرف ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به نطع . ۲ - ( اسم ) چرمی که مدتها آنرا در روغن کنجد خیسانیده باشند و از آن تنبان سازند . ۳ - تنبان چرمی که استاد کشتی گیر پوشد. ۴- پوستی که زیر پای اسب خاصه سواری پادشاهان گسترند : شاید که بهر جلوه شب رنگش آسمان گسترده است نطعی گوهر فشان برف . ( سعید اشرف .بها. فرنظا. )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم