منستیر

لغت نامه دهخدا

منستیر. [ م ُ ن َ ] ( اِخ ) موضعی به افریقیه معبد زاهدان وتارکان. ( منتهی الارب ). شهری در تونس بر شبه جزیره ای در خلیج حکامه که 20000 تن سکنه دارد و بندری است صید ماهی را. ( از لاروس ). چون از دیرباز مسیحیان دیری در این ناحیه تأسیس کرده بودند این شهر بدین سبب منستیر نامیده شد. ( از المنجد ). رجوع به معجم البلدان و قاموس الاعلام ترکی شود.
منستیر. [ م ُ ن َ ] ( اِخ ) شهری در افریقیه و اهل آن قومی از قریش و میان آن و قیروان شش مراحل است. ( منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
منستیر. [ م ُ ن َ ] ( اِخ ) یا «بیتولج » یا «بیتولا» شهری در یوگسلاوی که 54000 تن سکنه دارد و در سالهای 1915-1918م. جنگهای سختی دراین ناحیه به وقوع پیوست. ( از لاروس ) ( از المنجد ).
منستیر. [ م ُ ن َ ] ( اِخ )موضعی است شرقی اندلس. ( منتهی الارب ). در سوق الاندلس میان لقنت و قرطاجنه واقع است. ( از معجم البلدان ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم