معرور. [ م َ ] ( ع ص ) سرمازده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آنکه او را چیزی غیرمستقل رسد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کسی که برسد او را چیزی که مستقر نگردد. ( شرح قاموس ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ) ( از لسان العرب ). || شتر گرفتار بیماری عَرّ . ( ناظم الاطباء ). شتر مبتلا به بیماری جرب. ( از اقرب الموارد ).