گستریده

لغت نامه دهخدا

گستریده.[ گ ُ ت َ دَ / دِ ] ( ن مف ) منبسط. مبسوط :
ریاحین بر زمینش گستریده
درختانش به کیوان سرکشیده.نظامی.- گستریده اثر ؛ مجازاً نیکنام. مشهور. هر آنکه آثارش همه جا مشهور باشد :
اگر چنو دگرستی به مردمی و به فضل
چنو شدستی معروف گستریده اثر.فرخی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم