کتول

لغت نامه دهخدا

کتول. [ ک َ ] ( ص ) در تداول مردم گناباد، کهنه. بیکاره : ظرف کهنه کتولی است.
کتول. [ ک َ ] ( ع اِ ) کتول الارض ؛ پشته های زمین و آنچه بلند برآمده باشد از آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) .
کتول. [ ک َ ] ( اِخ ) نام بلوکی که در جنوب شرقی استرآباد و در جنوب استرآباد رستاق واقع است. حدود آن از کوهستان تا صحرایی است که در دست ترکمن هاست و محدود است از مغرب به رود کرک و جلگه کمالان ، از مشرق به نهر سرخ محله ( که از فندرسک جدا می سازد )، از شمال به اراضی دوجی و از جنوب به میغان. قسمت عمده آن پوشیده از جنگل است و صحرای علفزار نیز دارد. ( ترجمه سفرنامه مازندران رابینو ص 113 ). و نیز رجوع به خود سفرنامه مازندران شود.

فرهنگ فارسی

دهستانی است از شهرستان گرگان واقع در مشرق بخش مرکزی و مغرب بخش رامیان . ۴۱ آبادی دارد که جمعیت آنها در حدود ۱۴۵٠٠ تن میباشد .
نام بلوکی که در جنوب شرقی استر آباد واقع است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم