وفادار ماندن

لغت نامه دهخدا

وفادار ماندن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) در دوستی ، زناشوئی یا خدمت به مردم صادق و صمیمی ماندن. ( فرهنگ فارسی معین ): آن زن در تمام مدت عمر به شوهرش وفادار ماند.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) در دوستی زناشویی یاخدمت بمردم صادق و یا صمیمی ماندن : (( آن زن در تمام مدت عمر بشوهرش وفادار ماند. ) )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم