هزار پای

لغت نامه دهخدا

هزارپای. [ هََ / هَِ ] ( اِ مرکب ) هزارپا. هزارپایه. صدپایه. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
سوار با سر اندر شدی بدو و از آن
برون شدی همه تن چون هزارپای به سر.فرخی.

فرهنگ فارسی

هزار پا هزار پایه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال میلادی فال میلادی فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت