لغت نامه دهخدا ناگذشته. [ گ ُ ذَ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) نگذشته. گذرناکرده : چو لشکر شد از خواسته بی نیازبر او ناگذشته زمانی دراز.فردوسی.خداوند را بگوی که بنده به شکر این نعمت ها چون تواند رسید که هر ساعتی نواختی یابد به خاطر ناگذشته. ( تاریخ بیهقی ص 126 ).