لموس

لغت نامه دهخدا

لموس. [ ل َ ] ( ع ص ، اِ ) شترماده ای که در فربهی وی شک باشد. ج ، لُمس. ( منتهی الارب ). آن اشتر که کوهانش بمجند تا فربه است یا نه. ( مهذب الاسماء ). || پسرخوانده. || آنکه در گوهر و حسب وی عیبی باشد. ( منتهی الارب ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم