ن

لغت نامه دهخدا

ن. ( حرف ) حرف بیست و نهم از الفبای فارسی و حرف بیست و پنجم از الفبای عربی ( ابتث ) است و در حساب جُمَّل آن را به پنجاه گیرند.نام آن نون و از حروف هوائی است. ( برهان ، در کلمه هفت حرف هوائی ) و از حروف شمسیه و از حروف یرملون و از حروف زلاقه است. ( المزهر ). || اصطلاح تجوید: از حروف ذولقیه و ذلق است. ( لغت نامه ، ذیل ذلق و ذولقیه و حروف ذلقیه ). || در دستور زبان عربی از جمله حروف چهارگانه علامت مضارع است : الف ، ت ، ی ، ن ( اتین ) که به اول فعل مضارع متکلم معالغیر درآید: نکتب. نخرج. || رمز کلمه رمضان است.و نیز رمز است «اُنظر» را. در کتب احادیث شیعه ، رمزاست از عیون اخبار رضاء صدوق. در کتب رجال شیعی ، اصحاب حسن بن علی را رمز است. ( یادداشت به خط مؤلف ). ونیز «ن ل » رمز است «نسخه بدل » را. || در تداول عوام جانشین «ند» ضمیر فاعلی جمع غایب یا مفرد( احتراماً ) شود: رفتن ، فرمودن ، بگیرن ، میرون ، بجای :رفتند، فرمودند، بگیرند و میروند. مؤلف آنندراج نویسد: و گاه باشد که حرکت یا نون ، کار رابطه کند، مثل : زید دبیرِ، یعنی دبیر است. و خوشن و نیکن ، یعنی خوش است و نیک است. این است در رشیدی و شرح تهذیب عبدالعلی بیرجندی. ( از آنندراج ). || و گاه از آخر کلمه حذف شود تخفیف را: چون ، چو. همچون ، همچو:
لاجرم خلق همه همچو امامان شده اند
یکسره مسخره و مطرب و طرار و طناز.ناصرخسرو.پخته شدم و چو گشت پخته
زنبور سزاتر است بانگور.ناصرخسرو.آن قوم که در زیر شجر بیعت کردند
چون جعفر و مقداد و چو سلمان و چو بوذر.ناصرخسرو.آستی ، آستین :
تو گفتی که از تیزی و راستی
ستاره برآرد همی آستی.فردوسی.با صد کرشمه بسترد از رویت
با شرم گرد بآستی و معجر.ناصرخسرو.هر که او پیشه راستی دارد
نقد معنی در آستی دارد.سنائی.زمی ، زمین :
مغ آنگهی گفت از قبله تو، قبله من
بهست کز زمی آتش بفضل به بسیار.اسدی.ز سردی آید مرگ و زمی است سرد بطبع
ز گرمی است روان و آتش است گرمی دار.اسدی.ای خوانده بسی علم و جهان گشته سراسر
تو بر زمی و از برت این چرخ مدوّر.ناصرخسرو.در زمی اندر نگر که چرخ همی
با شب یازنده کارزار کند.

فرهنگ معین

(حر. ) بیست و نهمین حرف از الفبای فارسی که در حساب ابجد برابر با عدد ۵٠ می باشد.

فرهنگ عمید

نام واج «ن».
بیست ونهمین حرف الفبای فارسی، نِ، نون. &delta، در حساب ابجد: «۵۰».

فرهنگ فارسی

پسونداتصاف و دارندگی : رشکن ( رشکین ) رنگن ( رنگین ) ریخن ( ریغن ) سنگن ( سنگین ) ننگن ( ننگین ) .
اسم دیگریست سورت ( ن و القلم ) را در قر آن : ( سوره القلم و تسمی ایضا سوره نون ) و این سوره هزار و دویست و پنجاه و شش حرف و سیصد کلمت است و پنجاه و دو آیت جمله به مکه فرود آمد .

دانشنامه عمومی

ن حرف بیست ونهم در الفبای فارسی، حرف بیست وپنجم در الفبای عربی، چهاردهمین حرف از حروف الفبای عبری ( «נ» ) و «N» در الفبای انگلیسی است. نام این حرف «نون» است.

دانشنامه آزاد فارسی

بیست و نهمین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست وپنجم از الفبای عربی (ابتثی) و در حساب جمل آن را معادل ۵۰ به حساب می آورند. در یونانی nu است. از نظر آوایی، این حرف نمایندۀ واج صامتِ لثوی ـ غنّه ای است. نام آن «نِ= ne» و «نون= nun» است. حرف «ن» به صورت متّصل در آغاز، که فقط به حرف می چسبد، به شکلِ «ن » می آید، مثلِ نام، لانه، و در وسط، که هم به حرف قبل و هم به حرف بعد می چسبد، به شکل «ـن » می آید، مثلِ تند، و در آخر، که فقط به حرف قبل می چسبد، به شکل «من» می آید، مثلِ زمین، و به صورت منفصل در پایان می آید، مثل قرآن، قرن. این حرف به عنوان پیشوند حرفی به اوّلِ فعل یا مصدر یا صفت می چسبد و مفهوم منفی به آن می دهند، مثلِ: نخوردند، نرفتن، ندیده. به عنوان پیشوند اشتقاقی بر سر بن مضارع می آید و صفت منفی می سازد، مثلِ نسوز، نرو، نخور. در ترکیب های مواد نسوز، اسبِ نرو، آدمِ نخور. حرف «ن» ما قبل مفتوح به عنوان پسوند اشتقاقی به پایان بن ماضی می چسبد و مصدر می سازد، مثلِ خوردن، رفتن. این حرف در گذشته دو صورت داشته است، یکی «ن» معمولی یا سَقّی که هم اکنون تلفظ می شود، چنان که در رنگ، جنگ، تنگ، دیگر «ن» غُنّه، که امروز وجود ندارد؛ در شبه قارۀ هند هنوز این نوع نون تلفظ می شود و در نوشتار هم آن را بدون نقطه می نویسند. در عرفان، اصطلاحی است که از آیۀ شریفۀ ۱، سورۀ مبارکۀ قلم، به متون عرفانی راه یافته و نزد عارفان، ن حضرت علم اجمالی، و قلم مرتبۀ تفصیلی آن، و کتابت قلم، مرحلۀ اخراج ممکنات از حضرت علمی به مرتبۀ عین و خارج است. بنا بر این تعریف، «ن» مادر و خزانۀ عالم امکانی خواهد بود؛ یعنی خداوند در جهان ازل طرحی کلّی جهان را داشته است و آن به اجمال با حرف نون تعریف شده است، آن گاه جهان ماده به تفصیل ساخته شده است. نوع قلم و کیفیت آن را عرفا هر یک به گونه ای شرح داده اند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی کَاشِفُواْ: برطرف کننده ها (در اصل کاشفون بوده که در عبارت "کَاشِفُواْ ﭐلْعَذَابِ "چون مضاف واقع شده "ن" حذف گردیده است)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم