لغت نامه دهخدا یرون. [ ی َ ] ( ع اِ ) مغز کله پیل. ( ناظم الاطباء ). دماغ پیل و گویند آن سم است. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). دماغ فیل و آن سم است و بعضی گویند بر هر سمی اطلاق شود. ( از تاج العروس ). || خوی ستور. ( منتهی الارب ). خوی و عرق ستور بارکش. ( ناظم الاطباء ). || آب گشن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).
دانشنامه اسلامی [ویکی الکتاب] معنی یَرَوْنَ: می بینندمعنی لَا یَرَوْنَ: نمی بینندریشه کلمه: رئی (۳۲۸ بار)