وانی

لغت نامه دهخدا

وانی. ( ع ص ) سست. مانده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ضعیف البدن. ( اقرب الموارد ).
وانی. ( حامص ، پسوند ): خوکوانی. دشتوانی.

فرهنگ فارسی

به آخر کلمات ملحق شود دال بر محافظت و نگهبانی پالیز وانی خوکوانی دشتوانی گله وانی . شباهت و مانندگی . توضیخ درین نوع کلمات درحقیقت (( ی ) ) ( حاصل مصدر ) به آخر کلمات مختوم به - وان ملحق شده. وانیل :۱ - گیاهی است بالا رونده از تیره ثعلب که درای ساقه استوانهای و برگهای کامل و تقریبا بدون دمبرگ است رگبرگهایش موازی است . این گیاه بومی آفریقا و نواحی شرق مکزیک است ولی امروزه در غالب نقاط گرم کاشبه میشود گلهایش مجتمع بصورت سنبه درانتهای ساقه قرار میگیرند و متمایل به سبز میباشند میوهاش به درازای ۱۲ تا ۱۵ سانتی متر است جدار میوه ضخیم و گوشت دارو بویش بسیار قوی و مطبوع و معطر و طعمش کمی شیرین است درون میوه تعداد زیادی دانه های بسیار کوچک و سیاه رنگ جای دارد سطح خارجی میوه شیار دار برنگ قهوهای تیره است این گیاه خصوصا میوهاش دارای مواد چرب و معدنی و مواد زرین و مواد معطر مختلفی است که مهمترازهمه وانیلین است . ۲ - وانیلین . الف - میوه . ب - مقطع میوه . ج - دو دانه وانیل
سست . مانده

دانشنامه عمومی

وانی ( به گرجی: ვანი ) شهری در استان ایمرتی گرجستان است. جمعیت این شهر طبق سرشماری سال ۲۰۰۹ میلادی ۴٬۶۰۰ نفر بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال کارت فال کارت