یش

لغت نامه دهخدا

یش. [ ی َش ش ] ( ع مص ) شادمان شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شادمان گردیدن. ( ناظم الاطباء )

فرهنگ فارسی

شادمان شدن شادمان گردیدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم