کارگذاری. [ گ ُ ] ( حامص مرکب ) وکالت : صَری ؛ کارگذاری کردن. ( منتهی الارب ). || عمل مأمور وزارت خارجه در شهرهای ایران ، برای قضاوت در امور دعاوی تبعه خارجه بر ایرانیان و بالعکس. || محل قضاء کارگذار. - کارگذاری کردن ؛ کفایت. ( بحر الجواهر ). عمل کارگزار: کفاه مؤنة کفیاً. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
عمل و کیفیت کار گزار کار بری . توضیح با [ کار گزاری ] اشتباه نشود ولی باید دانست که در عهد قاجاریه بمعانی [ کار گزاری ] هم غالبا کلمه را بصورت [ کار گذاری ] مینوشتند . وکالت صری