چکش کاری

لغت نامه دهخدا

چکش کاری. [ چ َک ْ ک ُ ] ( حامص مرکب ) چکش زدن فلزات را. کوبیدن و صاف کردن زر یا مس یا آهن و جز اینها. چکش زنی فلزات : نقره صاف را تاب داده چندان چکش کاری کنند که بوی سرب نماند. ( آیین اکبری از آنندراج ذیل لغت چکش ). و رجوع به چکش و چکش زدن شود.

فرهنگ عمید

عمل چکش زدن به فلزات، کوبیدن و صاف کردن فلزات با چکش.

فرهنگ فارسی

عمل چکش زدن فلزات .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم