ورز دادن

لغت نامه دهخدا

ورزدادن. [ وَ دَ ] ( مص مرکب ) با دست به شدت مالیدن و زیر و رو کردن خمیر تا هموار شود. ورزانیدن.

فرهنگ فارسی

با دست بشدت مالیدن و زیر و رو کردن خمیر تا هموار شود ورزانیدن

فرهنگستان زبان و ادب

{kneading} [علوم و فنّاوری غذا] عمل آوردن خمیر با هم زدن و زیرورو کردن و فشردن آن با دست یا دستگاه

ویکی واژه

عمل آوردن خمیر با هم زدن و زیرورو کردن و فشردن آن با دست یا دستگاه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال تک نیت فال ابجد فال ابجد