وتره

لغت نامه دهخدا

( وترة ) وترة. [ وَ ت َ رَ ] ( ع اِ ) برگزیده و بهترین از هر چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). در اقرب الموارد حِتار کل شی آمده نه خیارکل شی بنابر این حتار به معنی صرف الشی و ما استدار به است مانند گوشت که دور ناخن را احاطه میکند. || پرده ای است میان دو سوراخ بینی. ( منتهی الارب ) ( المنجد ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). پلک بینی. ( مهذب الاسماء ). || کرکرانکی است ریزه در اعلای گوش. || پوستکی میان سبابه و ابهام یا میان هر دو انگشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ستون خانه یک یک نهاده. || رگ درونی نره یا رگ پوست آن. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). رگ اندرون ذکر. ( مهذب الاسماء ). || پی که فراگیرد مخرج سرگین اسب را. || پی زیر زبان. || پی پشت و ما بین نوک بینی و بروت. || جای گذشت تیر از کمان. وَتر جمع است در همه معانی. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

بر گزیده بهترین از هر چیزی یا پی زیر زبان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال تاروت فال تاروت فال میلادی فال میلادی فال حافظ فال حافظ