واشم

لغت نامه دهخدا

واشم. [ ش ِ ] ( ع ص ) نعت فاعلی از وشم به معنی اندام را بسوزن آژدن و نیله پاشیدن برآن. ( منتهی الارب ). خال کوبنده. ( از اقرب الموارد ).
واشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) نام رودی و شهری. ( ناظم الاطباء ). در معجم البلدان دیده نشد.

فرهنگ فارسی

نام رودی و شهری در معجم البلدان دیده نشد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال عشقی فال عشقی فال چوب فال چوب فال ای چینگ فال ای چینگ